نفس مامان پسر بابانفس مامان پسر بابا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

محمد فرهام داودی

عید قربان و شمال

از چند روز قبل از رسیدن عید سعید قربان قرار بود که عمو جعفر و مامان جونینا برن شمال ما هم خواستیم بریم که روز سه شنبه یکدفه بابایی گفت که اصلا نمی تونه بیاد و باید بخاطر کاری پنچ شنبه یه سر بره اداره من هم زیاد مایل نبودم  چون یه ماه بیشتر از سفرقبلی به شما لمون نگذشته بود اما بابا یکدفه پیشنهاد کرد که من خودم همراه محمد فرهام برم اولین باری بود که این پیشنهاد رو داد همیشه همراه مامان جونینا می رفتم اما اینبار من بودم و ماشین و همراه خواهرام و مادرم( به قول بابایی : خانومی شما که تو رانندگی یکه یکه برو گواهینامه ده سالتو که نفسای آخرو می کشه برگرد تمدیدش کن ) از ما انکار و از بابایی اصرار خلاصه چهار شنبه صبح ساعت 7 راهی شدیم و ساع...
29 مهر 1392
1